دیروز که داشتم Roozonline.com رو می خوندم یه مطلب جالبی دیدم که البته نامه یکی از خواننده ها به سید ابراهیم نبوی بود.حیفم اومد که دیگران هم اونو نخونن :
این مردم ایران، از آهسته رفتن و آهسته آمدن و در شلوغی همرنگ هم شدن و «لنگش کن لنگش کن» چیزی کم و کسر ندارند. این مردم مشکلشان این است که تا حالا در برابر جای محکمی اجابت مزاج نکرده اند (این رییس جمهور آخری البته کمی سفت است) و همه هم نشسته اند و چرت می زنند و دلشان را به وعده ۵۰۰۰۰ تومانی و سفره نفت و... خوش کرده اند (همه رای های این یارو که تقلبی نبود، بود؟) استاندارد فرهنگی- فکری خیل عظیمی از این مردم به شکل ناراحت کننده ای پایین است. تعداد خیلی کمی از این مردم هستند که فکرشان با تقویم روی میزشان هماهنگی دارد
یکی از مهمترین ویژگیهای نوشته های شما این است که با کسی رودربایستی ندارید (که البته یک طنز خوب باید این را داشته باشد) و دیگر این که استاندارد فرهنگی- فکری خودتان و نوشته هایتان بالاست- غرض این که:
چرا باید بابت چیزی که درباره حسین رضازاده نوشتید عذرخواهی کنید؟ این کار را نکنید چون:
۱- شما به کسی توهین نکرده بودید- چیزی که شما و من و تعداد قلیل دیگری را برآشفته بود (نه به این معنی که حالا من آدم بافرهنگی هستم!) اول از همه همان قاب عکس بود که باعث شد عده ای به فکر فرو روند- سالها قبل هم قهرمانان ما از این کارها می کردند- محمد حسن محبی وقتی برای اولین بار بعد از انقلاب توانست برای ایران مدال بیاورد، عکس مرحوم خمینی را بالای دست برد، ولی آن موقع فرق می کرد. تفاوتش را شما بهتر از من می دانید- آیا آقای محبی الان حاضر است این کار را بکند؟ حتی در جام جهانی کشتی تهران هم که در زمان آقای خاتمی برگزار شد یکی از ایرانی ها که در فینال یک امریکایی را شکست داده بود، وقتی روی سکو رفت یک سری قاب عکس به دستش دادند که یکی را داد به آن امریکایی طفلک و با هم عکسهای یادگاری گرفتند- با همه لبخند تاسفی که بر لب ما نشست ولی آن هم تا حد نسبتا زیادی فرق میکرد- آقای رضازاده ی دوست داشتنی، اگر خیلی هم ارادت شخصی به آقا دارد، میتواند «فکر» کند و بهترین روش را برای ابراز این ارادت پیدا کند- به قول شما اصلا به ما چه که این کوه گوشت دوست داشتنی بابت این حرکتش به چه امتیازهای چندصدمیلیونی دیگری می رسد.
۲- یکی دو سال قبل مصاحبه ای خواندم با همین آقای رضازاده- خبرنگار پرسیده بود که آخرین کتابی که خواندی چی بود؟ و ایشان گفته بود که در زندگیش کتاب نخوانده است- البته هیچ کس از آدمی که ۳۰۰-۲۰۰ کیلو آهن را روی هوا می برد و در همان حال هم برای روکم کنی سرش را مثل غولها به اطراف تکان می دهد توقع ندارد که کتاب خوانده باشد- ولی حال آدم به هم می خورد از ملتی که قهرمانشان حسین رضازاده است و وقتی بخواهند حرف فرهنگی بزنند و خیلی هم مدرن باشند، بیشتر از اسم شجریان و شاملو و کمال الملک به ذهنشان نمی رسد (امیدوارم واضح باشد که من قصد اهانت به هیچ کدام از این آدمها را ندارم) ولی از این آدمها اگر بخواهید یک دقیقه درباره هر کدام از این آدمها حرف بزنند نمی توانند- این ملت جمعه ها می روند جلوی چلوکبابی البرز صف می کشند و برای کنسرت شجریان همدیگر را کتک می زنند و در هنگام کنسرت هم هی سرشان را تکان می دهند و به به می گویند- در طول هفته هم با موبایل برای هم جوکهای لوس می فرستند و دنبال قیمت دلار و موبایل می گردند و برای سفر به دوبی و آنتالیا برنامه ریزی می کنند و بعدش هم می روند و به احمدی نژاد رای می دهند و از یک هفته بعدش شروع می کنند به فحش دادن به او و خاطرات خوششان را از زمان هاشمی و خاتمی برای هم تعریف می کنند و این دایره حالا حالاها باز نمی شود.
به هم نزدن چرت ملتی که بزرگترهایش پای منقلند و کوچکترهایش حبه اکس بالا می اندازند و بادی بیلدینگ می کنند و دماغشان را عمل می کنند، بزرگترین خیانتی است که می شود به این ملت کرد- این ملت اگر چرت نزند، نماینده اش جرات نمی کند که بیاید و درباره یک شاعر (حالا هر کسی که هست) این پرت و پلاها را بگوید- همه هم فهمیده اند که اگر این ملت را نشئه کنی، به هر سازی می رقصند- فکر می کنی این که احمدی نژاد و مصباح و بقیه اینها این همه درباره امام زمان حرف می زنند فقط به خاطر این است که شوت می زنند؟ من فکر میکنم اتفاقا خیلی هم آدمهای باهوشی هستند.
این ملت از مسخره بازی و مسخره کردن خوشش می آید. اما به محض این که با طنز جدی و انتقادی- و در حقیقت با نکته های خنده دار خودش روبرو می شود، یاد غیرت و عرق ملی و ناموس و قداره کشی می افتد- خیلی از خواننده های شما هم از همین ملتند- از مهران مدیری بپرسید که این ملت نسبت به این کار آخری بسیار مهمش چه رفتاری پیش گرفته اند.
۳- مگر جز این است که قهرمانان ورزشی ما فقط به رشته های کتک کاری و حمالی محدود می شوند؟ چرا باید دروغهایی که مردم به خودشان می گویند را تایید کنیم؟ ورزشهای تیمی مان فقط به ضرب مربیان خارجی است که چند سالی است آبرویی به دست آورده اند و در رشته هایی که با زیبایی سر و کار دارند- مثل ژیمناستیک- وضعیتمان رقت انگیز است- هنوز در فرهنگ ما واژه «رقاصه» یک صفت تحقیرآمیز است و حتی وقتی می خواهند از دختری متکی به نفس تعریف کنند میگویند «عین مردهاست» و منظورشان زمخت ترین چیزی است که می توانید تصورش را بکنید و اگر مردی از این زمختی ها نداشته باشد «مرد نیست» و «اوا خواهر» است. ملتی که هنوز برای بزرگداشت عمه جانش یک گوسفند زمین می زند و گردنش را می برد و دورش هلهله می کند، هیچ عجیب نیست که قهرمانش یک غول لبخند به لب باشد که وقتی کارهای محیرالعقول می کند، ......- دخترهای «جنیفر لوپز»گونهی ما هنوز که هنوز است دلشان غش میرود برای یک لات جوانمرد.
با شما موافقم که قرار نیست و نباید باشد که کسی دربارهی اعتقادات و علایق و باورهای کسی مخالفتی بکند و آن را تغییر دهد- اما این ملت یک روز باید بفهمد که قرار هم نیست که خیلی هم با خودشان حال کنند و از دنیا و بقیه هم توقع داشته باشد که از همان چیزهایی که او حال میکند، لذت ببرند- نتیجه این میشود که رییس جمهور این ملت بخواهد یک کشوری را از نقشه جهان حذف کند و ملتش هم توقع داشته باشد که همه از دیدن آقای رضازاده قند در دلشان آب شود و قربان صدقهاش بروند.
پاینده باشید و بیشتر بنویسید.